پرتال امام خمینی(س)/گفتگوی ۱۲۰/حمید فاضل قانع
حجتالاسلام والمسلمین دکترحمید فاضل قانع، دانشآموخته حوزه علمیه قم، دکترای دانش اجتماعی مسلمین از دانشگاه باقرالعلوم، پژوهشگر و مدرس «مسائل تمدن، فرهنگ و سبک زندگی»، نگارنده چندین مقاله در دانشنامه امام خمینی و مدیر دانشنامه عمومی سبک زندگی(ویکیزندگی) در گفتوگو با حریمامام از هدف امامخمینی از تاسیس نهادهای انقلابی و رویکرد کلاننگر امامخمینی در رهبری نهضت اسلامی سخن گفت.
نهاد چیست و چه کارکردی در جامعه دارد؟
انسانها بهصورت طبیعی و غریزی خواهان زندگی جمعی هستند؛ اما زیست اجتماعی، الزاماتی دارد که خود را بر انسان تحمیل میکند؛ ازجمله اینکه محدودیتهایی را برای افراد انسانی ایجاد میکند تا مجموع انسانها در قالب جامعه یا اجتماع، بهترین زندگی ممکن را تجربه کنند. در این فرآیند، مجموعهای از ارزشها بر اساس باورهایی که در جامعه حاکم شده است، مورد توافق همگانی قرار میگیرد و بر اساس آن ارزشها، هنجارهایی در جامعه تعریف میشود و مجموعهای از الگوهای رفتاری در نظر گرفته میشود تا همگان را به اهداف زندگی جمعی، نزدیک کند. جوامع بشری در تجربه تاریخی خود، مجموعه ارزشها و هنجارها را به دستههای گوناگونی تقسیم کردهاند تا هر بخش، یکی از محورهای کلان زندگی اجتماعی را پوشش دهد. مثلا اقتصاد، خانواده، سیاست، دین و آموزش، پنج محور کلانی هستند که معمولا در همه جوامع، مورد توجه هستند که برای هر کدام از آنها مجموعهای از ارزشها، هنجارها و الگوهای رفتاری و سازمانهای متناظر تعریف شده است تا آن سازمانها این هنجارها و الگوهای رفتاری را پوشش دهند. در جامعهشناسی، هر کدام از این مجموعهها را یک نهاد مینامند که به صورت نظاموار، مکمل یکدیگر هستند. نهادها در قالب سازمان، جلوهگر میشوند؛ مثلا نهاد اقتصاد، مجموعهای از هنجارها و نقشهای تثبیتشده و نظمیافتهای است که فعالان حوزه اقتصاد در چارچوب آن عمل میکنند. اما تحقق فعالیت اقتصادی صرفا با هنجارها و قواعد مربوط انجام نمیشود؛ بلکه نیازمند افرادی است که با استفاده از امکانات و رعایت قواعد به این کار مبادرت ورزند. با این توصیف، یک کارگاه تولیدی را میتوان یک سازمان ذیل نهاد اقتصاد دانست. اداره دولتی، مسجد، شرکت خصوصی، مدرسه، باشگاه، مرکز خیریه، دفتر مشاوره، بیمارستان، موزه، حزب و کارخانه، نمونههایی از سازمانهای رسمی هستند که نقشها و کارکردهای معینی را در جامعه تأمین میکنند.
نقش نهادهای اجتماعی در شکلگیری تمدن چیست؟
فرهنگ هر جامعه از سه لایه بینش، گرایش و کنش، شکل میگیرد. انسانها برای این که به سبک زندگی دلخواه خود در هر بازه تاریخی برسند، نهادهای اجتماعی را روزآمد میکنند تا بهترین و بیشترین کارکرد را بههمراه داشته باشند و نیازهای اولیه و ثانویه بشر را به صورت بیشینه، برآورده سازند. از نظر مفهومی، رسیدن فرهنگ جامعه به ترازی که بتواند نیازهای مادی و معنوی شهروندان را به شایستگی پاسخ دهد، همان تمدن است که در گذر زمان و از انباشتگی دستاوردهای مادی و غیرمادی بشر بهدست میآید. تمدن هیچگاه در کوتاهمدت شکل نمیگیرد، و در یک بازه زمانی کمابیش طولانی تحقق مییابد؛ اما راه دستیابی به تمدن، تعریف درست و دقیق نهادهای اجتماعی است که نقشها و کارکردهای لازم برای پاسخگویی به نیازهای گوناگون انسان و زیست جمعی او را مورد توجه قرار دهند.
به نظر میرسد که در تبیین شما، نیازهای انسان، کلیدواژة محوری است؛ لطفا این اصطلاح را توضیح دهید.
بله، چیستی نیازهای آدمی و شیوه برآورده ساختن آن بسیار مهم است؛ نیازهای آدمی همسان نبوده و در یک مرتبه قرار نمیگیرد. ترسیم سلسله مراتب نیازهای آدمی بهصورت هرم، یکی از شیوههای رایج نزد اندیشمندان است که در پایینترین سطحِ آن، نیازهای ابتدایی و در سطوح بالا، نیازهای پیچیدهتر قرار میگیرد. نیازهای ابتدایی در این هرم، برآمده از احساس کمبود یا محرومیت است، اما نیازهای بالای هرم، زائیده گرایش به رشد است که در نهاد آدمی وجود دارد. در کنار نیازهای نخستین که برآوردن آنها شرط بقای زندگی انسان است، آدمی در زندگی خویش به لایههای ژرفتر و سطوح برتری از انواع نیازها میرسد که دوست دارد به آنها نیز پاسخ دهد. این دسته از نیازها شرط لازم زندگی مادی نیست، اما در مسیر بالندگی و پویایی زندگی بشر خودنمایی میکند، و آدمی برای تعالی خود، بخش زیادی از زندگی را در پی برآوردن آن نیازها سپری میکند. نیازهای دسته نخست، در شیوه برآورده شدن، تابع فرهنگِ جامعه و سبکهای انتخابی افراد است؛ اما نیازهای دسته دوم علاوه بر شیوه برآورده شدن و پاسخگویی، در مرحله شکلگیری و پدید آمدن نیز تابع گرایش و بینشی است که فرهنگ جامعه و سبک زندگی افراد و گروههای اجتماعی، مقتضی آن است. از همین جا میتوانیم به مبحث تمدن مطلوب و مورد نظر امام خمینی و اندیشمندان مسلمان و تفاوت آن با تمدن مطلوب دیگران، وارد شویم. هر جامعه انسانی برای برقراری ارتباط متقابل و موفق میان اعضا، گونههای شخصیتی سازگار با فرهنگ آن جامعه را پرورش میدهد. از رهگذر فرآیند جامعهپذیری، هر انسانی تدریجاً به شخصی خودآگاه، دانا و ورزیده در شیوههای فرهنگی که در آن متولد شده، تبدیل میشود. پس در فرآیند جامعهپذیری، هر جامعهای اعضای خود را با ارزشهای اجتماعی و هنجارهای سازگار با آن، آشنا میکند و شیوه پاسخگویی به نیازها و حتی شکلگیری انواع نیازهای ثانویه را بر اساس آن تعریف میکند و نهادهای همسان با آن را شکل میدهد تا بهترین کارکرد را بههمراه داشته باشند. تجربه تاریخی بشری نشان میدهد که نقاط عطف در جوامع، معمولا توسط نخبگان و مصلحان اجتماعی بزرگ مانند پیامبران و جانشینان آنها در جوامع، رقم خورده است؛ زیرا چنین افرادی دارای کلاننگری و بینش تمدنی بودهاند و جامعه را فراتر از یک اجتماع محدود انسانی، مورد توجه قرار میدادند.
بر این اساس، آیا شما امام خمینی را در جرگة مصلحان اجتماعی بزرگ و برخوردار از بینش تمدنی، جایابی میکنید که بعداز پیروزی انقلاب خواست با نهادسازی آن را تثبیت و به اهدافش برساند؟
دقیقا؛ امام خمینی با تکیه بر همین بینش تمدنی و رویکرد کلاننگر به مبارزه با انقلاب سفید شاه و وعدة دروازههای تمدن بزرگ او برخاست. امام خمینی، رویکرد تقلیلگرای محمدرضا شاه را اصلا در تراز یک نگاه تمدنی فرامنطقهای نمیدید و شکست را سرنوشت محتوم آن، میدید. زیست اجتماعی انسان لایههای مختلفی دارد و از سطح خانواده تا زیست جهانی را در بر میگیرد، و البته هر یک از این لایهها نیز یک سطح از مناسبات انسانی را بههمراه دارد. جامعه انسانی در بر گیرنده پویشهای گوناگون فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و آئینی، و نیز مسائلی مانند حکومت، خانواده، مالکیت، آموزش، آزادی و عدالت است. بررسی و تحلیل پدیدههای اجتماعی در مقیاس کلان و جامع، نیازمند برخورداری از یک نگاه راهبردی و قرار گرفتن در یک افق برتر است. این کلاننگری و ژرفاندیشی را میتوان بینش تمدن نامید. اندیشمندی که از بینش تمدنی بهرهمند است فراتر از تمدناندیشی تلاش میکند که در تفکر اجتماعی و یا بررسی پدیدههای اجتماعی، با دغدغه تمدنی به درک و فهم تمدنی از مسائل دست یابد. ساماندهی هر دشواره اجتماعی را تنها در پرتو سامان تمدن میتوان تصور کرد؛ و هر مسأله فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و حتی تربیتی را تنها در صورتی میتوان بهدرستی حل و فصل کرد که در چارچوب نگاه کلان تمدنی به آن توجه شده باشد؛ زیرا پیوستگی این جلوهها و مظاهر اجتماعی چنان است که نمیتوان جزئی از آن را از جزء دیگر جدا کرد یا جدا انگاشت. نهادسازی نیز زمانی کارگشا است که در پرتو بینش تمدنی و بهصورت نظاممند و در هم تنیده مورد توجه باشد.
امام خمینی پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی، دست به نهادسازی گسترده زد؛ ۲۲ مورد به دستور مستقیم و ۱۳ مورد با حمایت و تأیید امام خمینی، شکل گرفت. آیا این نهادسازیها در پیشرفت ایران و توسعه فرهنگی آن، اثرگذار بوده است؟
امام خمینی بر اساس بینش تمدنی و رویکرد کلاننگر، به اقتضائات فرهنگ دینیِ جامعة مسلمان توجه کاملی داشت و در همین چارچوب، فقه پویای جواهری را برای اداره جامعه و رسانیدن مسلمانان به تمدن، کاملا کارآمد میدانست و در عمل نیز خود این کارآمدی را به اثبات رساند. او با نگرش اجتماعی از کاستیها و بنبستهای فقاهت فردگرا عبور میکرد و هرگاه نیاز به نهاد یا سازمان تأمینکنندة مجموعهای از هنجارها و الگوهای رفتاری احساس میشد در پدید آوردن آن، تردید نمیکرد و با فقاهت پویا، از آن گرهگشایی میکرد. این رویکرد، خیلی زود، کارآمدی خود را در عرصه اداره جامعه نشان داد. مهمترین ویژگی اقدامات امام خمینی در نهادسازیهای پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی آن است که او سازگاری پیشرفت جامعه با پایبندی به باورها، ارزشها و هنجارهای اسلامی را به اثبات رسانده است. انسان، موجودی است که پیوسته بهدنبال رشد و کمال است؛ این خواست طبیعی و نیز پیدایش نیازهای جدید، زمینهساز حرکت تکاملی جامعه انسانی بوده و اجتماع بشری را از رهگذر گسترش دانش و اندیشه، در مسیر دستیابی به فناوریهای تازه و شکلگیری تمدن قرار میدهد. جهتگیری تمایلات انسانها در مسیر آرمانها و ارزشهای پذیرفته شده از سوی آنان، مهمترین عامل پدیداری و پویایی تمدن است؛ زیرا این خواستهها و تمایلات است که روشها و ابزارهای برآوردن نیازهای انسان را روزآمد و کارآمد میکند. نهضت سوادآموزی، کمیتههای انقلاب اسلامی، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، کمیته امداد، بنیاد مسکن، دفتر تبلیغات اسلامی، جهاد سازندگی و هر سازمان دیگری که نقشها و کارکردهای نهادهای آموزش، اقتصاد، سیاست، دین و ... را تأمین میکند و در عین حال، با ارزشهای اجتماعی و باورهای دینی ایرانیان کاملا سازگار است، همگی از مصادیق نهادسازی موفق توسط امام خمینی است که در آغاز برپایی نظام جمهوری اسلامی، اثرگذار و کارآمد بودهاند.
تشکیل امت واحده اسلامی، از آرمانهای انقلاب اسلامی بود؛ آیا این نهادسازی در این راستا موفق بوده است؟
اساساً شکلگیری تمدن، زمانی امکان تحقق دارد که بنیان آن بر یک فرهنگ فراگیر استوار باشد؛ یعنی فرهنگ، زمانی میتواند به تمدن بینجامد که پاسخگویی به نیازهای نوع انسان را مد نظر داشته باشد، نه فقط مجموعه محدودی از انسانها در یک گوشه از جهان. هرگاه توان یک فرهنگ در پاسخگویی به انواع نیازهای انسانی، فزاینده و دامنگستر باشد و جوامع گوناگون این کارآمدی را به خوبی دریابند، حوزه نفوذ آن فرهنگ افزایش مییابد و امکان ارتقای آن به تراز تمدنی، بیشتر میشود. مسلمانان در سدههای نخستین از تاریخ اسلام، از آموزههای جهانشمول اسلام به خوبی استفاده کردند و فرهنگ اسلامی را به تراز تمدنی ارتقا دادند. ویژگی جهانشمول بودن آموزههای اسلام، همچنان باقی است و ما امروز نیازمند بهروزرسانی فرهنگ اسلامی هستیم تا بار دیگر به تراز تمدنی ارتقا پیدا کنیم.
امام خمینی از درون گفتمان سنت به ارزیابی مدرنیته پرداخت و با این پیشفرض که توانمندی آموزههای اسلام ناب در اثر زنگارهای گوناگون بهخوبی و روشنی دیده نمیشود، کوشید تا نگاه جامعه را به میراث هویتی خویش و بازاندیشی روشنبینانه و بازخوانی اصالتهای فراموششده جلب کند. از این منظر، امام خمینی در زمره اندیشمندانی قرار میگیرد که برای احیای اسلام راستین، تقدم منطقی قائل بوده و تحقق این امر را مستلزم دگرگونی بنیادین در رهیافت سنتی میداند. امام خمینی حول محور بازخوانی اسلام، به نهادسازی و بازتولید مفاهیم روزآمد اجتماعی و سیاسی برای اداره امت مسلمان و نه فقط جامعه ایران، پرداخت، و بستر مناسبی را برای شکلگیری ساختار اجتماعی و برپایی نظام سیاسی سازگار با بنیانهای معرفت دینی در دوران معاصر فراهم ساخت. دستاورد خوانش ویژه امام خمینی از آموزههای اسلامی، مجموعهای نظاممند و درهمتنیده از بینش، گرایش و کنش است که میتوان آن را اسلام انقلابی نامید و کلیت امت مسلمان را مورد توجه قرار میداد. از منظر امام خمینی، آنچه پس از گذشت قرنهای متمادی بهعنوان اسلام معرفی میشود یک اسلام تقلیلیافته و ناقص است که ابعاد عدالتطلبی و آزادیخواهی آن، بهشدت کمرنگ شده است و از لحاظ جامعیت و اثری که در زندگانی اجتماعی میتواند داشته باشد بهکلی تفاوت دارد. این بنیان فکری از یکسو ضرورت تحول روحی و فکری جامعه مسلمان، و نقش زمینهسازی آن برای انقلاب اجتماعی را از منظر امام خمینی آشکار میکند؛ و از سوی دیگر، عدم وقوع انقلاب اسلامی در زمینه تاریخی دو سده اخیر جامعه مسلمان را توضیح میدهد. بدین ترتیب روشن میشود که امام خمینی انقلاب اسلامی را فراتر از زمان و مکان وقوع آن، مورد توجه قرار داده، و آن را در افقی برتر و گستردهتر تبیین میکند، تا امکان بازتولید آن در سراسر جامعه مسلمان فراهم گردد، و از این رهگذر، زمینهساز شکلگیری تمدن نوین باشد. منبع: حریم امام
.
انتهای پیام /*